747) مقدمه سوره یس 29 شعبان 1439
بسم الله الرحمن الرحیم
747) مقدمه سوره یس
29 شعبان 1439
سوره یس از سورههایی است که در مکه نازل شده است[1]، و فقط از ابنعباس نقل شده که آیه 47 (وَ إِذا قیلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ ...) در مدینه نازل شده است.
تعداد آیاتش بر اساس روایت کوفی 83 آیه است؛ اما بر اساس سایر روایتها (روایات بصری و مدنی و شامی) 82 آیه است[2]؛ و اختلاف در این است که در روایت کوفی «یس» یک آیه مستقل است، اما در بقیه خیر. (مجمع البیان، ج8، ص647)[3] و اغلب تفاسیر شیعه و سنی، همین روایت کوفی را معیار قرار دادهاند.[4]
از مجاهد و قتاده و حسن بصری نقل شده است که این سورهای است که در آن هیچ ناسخ و منسوخی وجود ندارد. (التبیان فى تفسیر القرآن، ج8، ص440)[5]
حدیث
1) از امام صادق ع روایت شده است:
هر چیزی قلبی دارد؛ و قلب قرآن «یس» است؛ پس هرکه «یس» را در روز بخواند پیش از آنکه راه بیفتد، در آن روزش تا شب در زمره کسانی که حفظ میشوند و روزی داده میشوند، خواهد بود؛ و کسی که آن را پیش از آنکه بخوابد بخواند، خداوند هزار فرشته را مامور میکند که او را از شر هر شیطان راندهشدهای و از هر آسیبی حفظ کنند...
جامع الأخبار(للشعیری)، ص47؛ مجمع البیان، ج8، ص646-647؛ ثواب الأعمال، ص111[6]
حَدَّثَنَا شَیْخُنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ الْقَاضِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ حَسَّانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْعَلَاءِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
إِنَّ لِکُلِّ شَیْءٍ قَلْباً وَ قَلْبُ الْقُرْآنِ یس فَمَنْ قَرَأَ یس فِی نَهَارِهِ قَبْلَ أَنْ یُمْسِیَ کَانَ فِی نَهَارِهِ فِی الْمَحْفُوظِینَ وَ الْمَرْزُوقِینَ حَتَّى یُمْسِیَ وَ مَنْ قَرَأَهَا فِی لَیْلَتِهِ قَبْلَ أَنْ یَنَامَ وَکَّلَ اللَّهُ بِهِ أَلْفَ مَلَکٍ یَحْفَظُونَهُ مِنْ کُلِّ شَیْطَانٍ رَجِیمٍ وَ مِنْ کُلِّ آفَةٍ ...[7]
این مطلب که سوره یس قلب قرآن است، در روایات متعدد شیعه و سنی از خود پیامبر اکرم ص هم روایت شده است (مثلا مجمع البیان، ج8، ص646[8]؛ و الدر المنثور، ج5، ص256[9])
2) از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند:
به فرزندانتان سوره یس بیاموزید که آن ریحانه [= گل خوشبوی] قرآن است.
الأمالی (للطوسی)، ص677
أخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ عُبْدُونٍ، عَنِ ابْنِ الزُّبَیْرِ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ، عَنِ الْعَبَّاسِ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الْخَثْعَمِیِّ، قَرِیبِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ جَابِرٍ، قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ):
عَلِّمُوا أَوْلَادَکُمْ (یَس) فَإِنَّهَا رَیْحَانَةُ الْقُرْآنِ.
3) از رسول الله ص روایت شده است:
سوره یس در تورات به عنوان «معمّه» [= چیزی که عام و شامل و دربرگیرنده باشد] خوانده میشود.
گفته شد: «معمه» چیست؟
فرمودند: با خیر دنیا و آخرت صاحب خود را دربرمیگیرد و او را از بلایای دنیا و آخرت حفظ میکند؛ و هراسهای دنیا و آخرت را از او دفع میکند؛ و دفاعی همچون دفاع جنگاوران از او انجام میدهد از صاحب خود هر بدی را دفع میکند و هر حاجتی را برای او برآورده میسازد و کسی که آن را «بخواند» معادل بیست حج است؛ و کسی که بدان گوش دهد معادل آن است که هزار دینار در راه خدا داده باشد؛ و کسی که آن را بنویسد و سپس بنوشد در دل خود هزار دوا و هزار نور و هزار یقین و هزار برکت و هزار رحمت وارد کرده و هر درد و مرضی از او برکنده میشود.
تذکر: درباره معنای «بخواند» در این گونه روایات، که از طرق شیعه و سنی نقل شده، نکتهای هست که توضیحش در پایان حدیث 4 خواهد آمد.
مجمع البیان، ج8، ص646؛ الدر المنثور، ج5، ص256[10]
أبو بکر عن النبی ص أنه قال
سورة یس تدعى فی التوراة المعمة قیل و ما المعمة قال تعم صاحبها خیر الدنیا و الآخرة و تکابد عنه بلوى الدنیا و تدفع عنه أهاویل الآخرة و تدعى المدافعة القاضیة تدفع عن صاحبها کل شر و تقضی له کل حاجة و من قرأها عدلت له عشرین حجة و من سمعها عدلت له ألف دینار فی سبیل الله و من کتبها ثم شربها أدخلت جوفه ألف دواء و ألف نور و ألف یقین و ألف برکة و ألف رحمة و نزعت عنه کل داء و علة.
4) از امام باقر ع روایت شده است:
کسی که سوره یس را یک بار در عمر خود «بخواند» خداوند برای او به ازای هر آفرینشی [یا: آفریدهای] در دنیا و هر آفرینشی در آخرت، دوهزار هزار حسنه بنویسد و مانند آن را از او [سیئه] محو کند و به او فقر و بدهکاری و ویرانی و رنج و دیوانگی و پیسی و وسواس و مرضی که به او ضرر رساند نرسد و خداوند دشوارهایهای مرگ و هول و هراس آن را بر او تخفیف دهد؛ و قبض روح او را عهدهدار شود و از کسانی باشد که خداوند برایشان گشایش در زندگ و فرج هنگام لقای او و رضایت به پاداش اخرویش را ضمانت فرموده است؛ و خداوند متعال به تمامی فرشتگانش، آنان که در آسمانهایند و آنان که در زمیناند، بفرماید که من از فلانی راضی شدم پی برایش اسغفار کنید.
ثواب الأعمال، ص111-112
حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْعَبْدِیِّ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:
مَنْ قَرَأَ یس فِی عُمُرِهِ مَرَّةً وَاحِدَةً کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خَلْقٍ فِی الدُّنْیَا وَ بِکُلِّ خَلْقٍ فِی الْآخِرَةِ وَ فِی السَّمَاءِ وَ بِکُلِّ وَاحِدٍ أَلْفَیْ أَلْفِ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْهُ مِثْلَ ذَلِکَ وَ لَمْ یُصِبْهُ فَقْرٌ وَ لَا غُرْمٌ وَ لَا هَدْمٌ وَ لَا نَصَبٌ وَ لَا جُنُونٌ وَ لَا جُذَامٌ وَ لَا وَسْوَاسٌ وَ لَا دَاءٌ یَضُرُّهُ وَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْهُ سَکَرَاتِ الْمَوْتِ وَ أَهْوَالَهُ وَ وَلِیَ قَبْضَ رُوحِهِ وَ کَانَ مِمَّنْ یَضْمَنُ اللَّهُ لَهُ السَّعَةَ فِی مَعِیشَتِهِ وَ الْفَرَجَ عِنْدَ لِقَائِهِ وَ الرِّضَا بِالثَّوَابِ فِی آخِرَتِهِ وَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى لِمَلَائِکَتِهِ أَجْمَعِینَ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ قَدْ رَضِیتُ عَنْ فُلَانٍ فَاسْتَغْفِرُوا لَهُ.
تذکر: ظاهرا در تعبیر «قرأ: بخواند» در این روایات، معنایی بسیار عمیقتر از خواندن سطحی مد نظر است؛ بلکه چهبسا خواندنی است که کاملا با فهم حقیقت آن و ارتباط روحی با آن مد نظر باشد؛ چنانکه وقتی در روایتی میخواهند به مقام جابر اشاره کنند، میگویند او در ایمانش به مقامی رسید که فلان آیه را میخواند (بَلَغَ مِنْ إِیمَانِ جَابِرٍ أَنَّهُ کَانَ یَقْرَءُ هَذِهِ الْآیَةَ ... [11]؛ رجال الکشی، ص43) [12]
غرض سوره
علامه طباطبایی بر این باور است که:
غرض این سوره بیان اصول سهگانه دین است، از مساله نبوت شروع کرده و حال مردم را در قبول و رد دعوت انبیا بیان مىکند، و اینکه غایت دعوت برحق انبیاء، احیاى مردم است به اینکه در راه سعادت واقع شوند و حجت بر مخالفین تمام شود، و به عبارت دیگر تکمیل هر دو دسته مردم است، در دو راه سعادت و شقاوت.
سپس به سراغ مساله توحید میرود، و برخی از نشانههاى وحدانیت خدا را برمىشمارد،
سپس به مساله معاد منتقل شده، زنده شدن مردم را در قیامت براى گرفتن جزا، و جداسازى مجرمین از متقین را بیان نموده سپس سرانجام حال هر یک از این دو طایفه را توصیف مىکند.و در آخر دوباره به همان مطلبى که آغاز کرده بود برگشته، خلاصهاى از اصول سهگانه را بیان، و بر آنها استدلال مىکند و سوره را ختم مىنماید.
و از آیات برجسته و بسیار علمى این سوره آیه" إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ فَسُبْحانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ" است، پس این سوره شانى عظیم دارد، چون هم متعرض اصول سهگانه است و هم شاخههایى که از آن اصول منشعب مىشود
سپس به تذکر معاد میپردازد و برانگیخته شدن مردم برای جزا و جداسازى مجرمان از متقیان در آن روز را یادآوری میکند را و این را که حال هر یک از این دو گروه به کجا منتهی می گردد توصیف مىکند.و در آخر دوباره به همان مطلبى که آغاز کرده بود برگشته، خلاصهاى از اصول سهگانه را بیان، و بر آنها استدلال مىکند و سوره را ختم مىنماید.
این سوره شانى عظیم دارد، چون هم متعرض اصول سهگانه است و هم شاخههایى که از آن اصول منشعب مىشود. (المیزان، ج17، ص62)[13]
[1] . البته ادعایی هم مطرح شده که آیه12 آن در مدینه و درباره بنیسلمه نازل شده است؛ اما غالبا بدان اعتنا نکردهاند (البحر المحیط، ج9، ص47: هذه السورة مکیة، إلا أن فرقة زعمت أن قوله: وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا و آثارَهُمْ، نزلت فی بنی سلمة من الأنصار حین أرادوا أن یترکوا دیارهم و ینتقلوا إلى جوار مسجد الرسول، و لیس زعما صحیحا. و قیل: إلا قوله: وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ الآیة.)
[2] . توضیح این اصطلاحات و اختلاف نظر درباره تعداد آیات در جلسه 446: http://yekaye.ir/al-muzzammil-73-1-2/
[3] . سورة یس مکیة و آیاتها ثلاث و ثمانون؛ مکیة عند الجمیع قال ابن عباس إلا آیة منها و هی قوله «وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ» الآیة نزلت بالمدینة. عدد آیها: ثلاث و ثمانون آیة کوفی اثنتان فی الباقین؛ اختلافها: آیة واحدة «یس» کوفی.
[4] . یعنی در آغاز این سوره تعبیر (آیاتها ثلاث و ثمانون) را آوردهاند، هر چند که در ادامه به دو قول اشاره کرده باشند (مثلا: مجمع البیان، ج8، ص647؛ مفاتیح الغیب (فخر رازی)، ج26، ص250؛
[5] . سورة یس، فی قول مجاهد و قتادة و الحسن: لیس فیها ناسخ و لا منسوخ. و قال ابن عباس: آیة منها مدنیة و هی قوله (وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ) و هی ثلاث و ثمانون آیة کوفی. و اثنان و ثمانون آیة فی ما عداه. عشر آیات کوفی و تسع فی ما عداه عدّ الکوفی (یس) و لم یعده الباقون.
[6] . عبارات اولیه در روایت شیخ صدوق اندکی تفاوت دارد و به جای ابوبصیر، ابونصر نوشته است؛ که این ظاهرا اشکال در نسخه است چرا که در روایت البرهان فی تفسیر القرآن، ج4، ص562 و نیز در روایت وسائل الشیعة، ج6، ص247 از ثواب الاعمال، همان ابوبصیر ثبت شده است. سند و عبارات اولیه شیخ صدوق چنین است: أَبِی ره قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَان عَنِ ِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ عَنْ أَبِی نَصْرٍ [ابیبصیر] عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ لِکُلِّ شَیْءٍ قَلْباً وَ إِنَّ قَلْبَ الْقُرْآنِ یس وَ مَنْ قَرَأَهَا قَبْلَ أَنْ یَنَامَ أَوْ فِی نَهَارِهِ قَبْلَ أَنْ یَمْشِیَ کَانَ فِی نَهَارِهِ مِنَ الْمَحْفُوظِینَ وَ الْمَرْزُوقِینَ حَتَّى یُمْسِیَ ...
[7] . وَ إِنْ مَاتَ فِی یَوْمِهِ [نومه] أَدْخَلَهُ اللَّهُ تَعَالَى الْجَنَّةَ وَ حَضَرَ غُسْلَهُ ثَلَاثُونَ أَلْفَ مَلَکٍ یَسْتَغْفِرُونَ لَهُ وَ یُشَیِّعُونَهُ إِلَى قَبْرِهِ بِالاسْتِغْفَارِ لَهُ فَإِذَا أُدْخِلَ فِی لَحْدِهِ کَانُوا فِی جَوْفِ قَبْرِهِ یَعْبُدُونَ اللَّهَ وَ ثَوَابُ عِبَادَتِهِمْ لَهُ وَ یُفْسَحُ [فسح] لَهُ فِی قَبْرِهِ مَدَّ بَصَرِهِ وَ أُومِنَ مِنْ ضَغْطَةِ الْقَبْرِ وَ لَمْ یَزَلْ لَهُ فِی قَبْرِهِ نُورٌ سَاطِعٌ إِلَى عَنَانِ السَّمَاءِ إِلَى أَنْ یُخْرِجَهُ مِنْ قَبْرِهِ فَإِذَا أَخْرَجَهُ لَمْ تَزَلْ مَلَائِکَةُ اللَّهِ مَعَهُ یُشَیِّعُونَهُ وَ یُحَدِّثُونَهُ وَ یَضْحَکُونَ فِی وَجْهِهِ وَ یُبَشِّرُونَهُ بِکُلِّ خَیْرٍ حَتَّى یَجُوزُونَ بِهِ الصِّرَاطَ وَ الْمِیزَانَ وَ یُوقِفُونَهُ مِنَ اللَّهِ مَوْقِفاً لَا یَکُونُ عِنْدَ اللَّهِ خَلْقٌ أَقْرَبَ مِنْهُ إِلَّا مَلَائِکَةُ اللَّهِ الْمُقَرَّبُونَ وَ الْمُرْسَلُونَ وَ هُوَ مَعَ النَّبِیِّینَ وَاقِفٌ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا یَحْزَنُ مَعَ مَنْ یَحْزَنُ وَ لَا یَهْتَمُّ مَعَ مَنْ یَهْتَمُّ وَ لَا یَجْزَعُ مَعَ مَنْ یَجْزَعُ ثُمَّ یَقُولُ لَهُ الرَّبُّ تَعَالَى اشْفَعْ عَبْدِی أُشَفِّعْکَ فِی جَمِیعِ مَنْ تَشْفَعُ وَ اسْأَلْنِی عَبْدِی أُعْطِکَ جَمِیعَ مَا تَسْأَلُ فَیَسْأَلُ فَیُعْطَى وَ یَشْفَعُ فَیُشَفَّعُ وَ لَا یُحَاسَبُ فِیمَنْ یُحَاسَبُ وَ لَا یُوقَفُ مَعَ مَنْ یُوقَفُ وَ لَا یَذِلُّ مَعَ مَنْ یَذِلُّ وَ لَا یُنْکَثُ لِخَطِیئَتِهِ وَ لَا شَیْءٍ [لا یبکت بخطیئة و لا بشیء] مِنْ سُوءِ عَمَلِهِ وَ یُعْطَى کِتَاباً مَنْشُوراً حَتَّى تهبط [یَهْبِطَ] مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَیَقُولُ النَّاسُ بِأَجْمَعِهِمْ سُبْحَانَ اللَّهِ مَا کَانَ لِهَذَا الْعَبْدِ مِنْ خَطِیئَةٍ واحد وَاحِدَةٍ وَ یَکُونُ مِنْ رُفَقَاءِ مُحَمَّدٍ ص.
[8] . عن أنس بن مالک عن النبی ص قال إن لکل شیء قلبا و قلب القرآن یس
[9] . أخرج الدارمی و الترمذی و البیهقی فی شعب الایمان عن أنس قال قال رسول الله صلى الله علیه و [آله و] سلم ان لکل شی قلبا و قلب القرآن یس و من قرأ یس کتب الله له بقراءتها قراءة القرآن عشر مرات؛
و أخرج البزار عن أبى هریرة قال قال رسول الله صلى الله علیه و [آله و] سلم ان لکل شی قلبا و قلب القرآن یس.
أخرج أحمد و أبو داود و النسائی و ابن ماجة و محمد بن نصر و ابن حبان و الطبرانی و الحاکم و البیهقی فی شعب الایمان عن معقل بن یسار أن رسول الله صلى الله علیه و [آله و] سلم قال یس قلب القرآن لا یقرؤها عبد یرید الله و الدار الآخرة الا غفر له ما تقدم من ذنبه فاقرءوها على موتاکم.
و أخرج ابن مردویه عن ابن عباس ان رسول الله صلى الله علیه و [آله و] سلم قال لکل شی قلب و قلب القرآن یس و من قرأ یس فکأنما قرأ القرآن عشر مرات و أخرج ابن مردویه من حدیث أبى هریرة و أنس مثله.
[10] . در الدر المنثور روایت با سندی متفاوت است:
و أخرج سعید بن منصور و البیهقی عن حسان بن عطیة أن رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم قال
سورة یس تدعى فی التوراة المعمة تعم صاحبها بخیر الدنیا و الاخرة و تکابد عنه بلوى الدنیا و الاخرة و تدفع عنه أهاویل الدنیا و الاخرة و تدعى المدافعة القاضیة تدفع عن صاحبها کل سوء و تقضى له کل حاجة من قرأها عدلت له عشرین حجة و من سمعها عدلت له ألف دینار فی سبیل الله و من کتبها ثم شربها أدخلت جوفه ألف دواء و ألف نور و ألف یقین و ألف برکة و ألف رحمة و نزعت عنه کل غل و داء؛
... و أخرج الخطیب من حدیث أنس مثله
[11] . أَحْمَدُ بْنُ عَلِیٍّ، قَالَ حَدَّثَنِی إِدْرِیسُ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ بِشْرٍ، قَالَ حَدَّثَنِی هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ زُرَارَةَ، قَالا سَأَلْنَا أَبَا جَعْفَرٍ (ع) عَنْ أَحَادِیثَ فَرَوَاهَا عَنْ جَابِرٍ، فَقُلْنَا مَا لَنَا وَ لِجَابِرٍ! فَقَالَ: بَلَغَ مِنْ إِیمَانِ جَابِرٍ أَنَّهُ کَانَ یَقْرَءُ هَذِهِ الْآیَةَ- إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلى مَعادٍ.
[12] . درباره فضیلت این سوره و خواص آن روایات فراوانی وارد شده است؛ مثلا:
1) روی عن النبی (صلى الله علیه و آله) أنه قال: «من قرأ هذه السورة یرید بها الله عز و جل غفر الله له، و اعطی من الأجر کأنما قرأ القرآن اثنتی عشرة مرة، و أیما مریض قرئت علیه عند موته نزل علیه بعدد کل آیة عشرة أملاک، یقومون بین یدیه صفوفا، و یستغفرون له، و یشهدون موته، و یتبعون جنازته، و یصلون علیه، و یشهدون دفنه. و إن قرأها المریض عند موته لم یقبض ملک الموت روحه حتى یؤتى بشراب من الجنة و یشربه، و هو على فراشه، فیقبض ملک الموت روحه و هو ریان، فیدخل قبره و هو ریان، و یبعث و هو ریان، و یدخل الجنة و هو ریان، و من کتبها و علقها علیه کانت حرزه من کل آفة و مرض». (خواص القرآن؛ به نقل از البرهان فی تفسیر القرآن، ج4، ص562)
البته در مجمع البیان، ج8، ص646، این روایت بدین صورت و از زبان ابی بن کعب آمده است: أبی بن کعب قال من قرأ سورة یس یرید بها وجه الله عز و جل غفر الله له و أعطی من الأجر کأنما قرأ القرآن اثنتی عشرة مرة و أیما مریض قرئت عنده سورة یس نزل علیه بعدد کل حرف منها عشرة أملاک یقومون بین یدیه صفوفا و یستغفرون له و یشهدون قبضه و یتبعون جنازته و یصلون علیه و یشهدون دفنه و أیما مریض قرأها و هو فی سکرات الموت أو قرئت عنده جاءه رضوان خازن الجنة بشربة من شراب الجنة فسقاه إیاها و هو على فراشه فیشرب فیموت ریان و یبعث ریان و لا یحتاج إلى حوض من حیاض الأنبیاء حتى یدخل الجنة و هو ریان.
2) عن أنس بن مالک عن النبی ص قال من دخل المقابر فقرأ سورة یس خفف عنهم یومئذ و کان له بعدد من فیها حسنات. (مجمع البیان، ج8، ص646)
3) قال رسول الله (صلى الله علیه و آله): «من قرأها عند کل مریض عند موته نزل علیه بعدد کل آیة ملک- و قیل عشرة أملاک- یقومون بین یدیه صفوفا، یستغفرون له، و یشیعون جنازته، و یقبلون علیه، و یشاهدون غسله، و دفنه. و إن قرئت على مریض عند موته لم یقبض ملک الموت روحه حتى یأتیه بشربة من الجنة یشربها و هو على فراشه، و یقبض روحه و هو ریان، و یدخل قبره و هو ریان، و من کتبها بماء ورد، و علقها علیه کانت له حرزا من کل آفة و سوء». (خواص القرآن؛ به نقل از البرهان فی تفسیر القرآن، ج4، ص562)
3) قال الصادق (علیه السلام): «من کتبها بماء ورد و زعفران سبع مرات، و شربها سبع مرات متوالیات، کل یوم مرة، حفظ کل ما سمعه، و غلب على من یناظره، و عظم فی أعین الناس. و من کتبها و علقها على جسده أمن على جسده من الحسد و العین، و من الجن و الإنس، و الجنون و الهوام، و الأعراض، و الأوجاع، بإذن الله تعالى، و إذا شربت ماءها امرأة در لبنها، و کان فیه للمرضع غذاء جیدا بإذن الله تعالى». (خواص القرآن؛ به نقل از البرهان فی تفسیر القرآن، ج4، ص562)
4) قریب به این مضمون، اما برای رفع قساوت قلب در کتب اهل سنت از امام باقر ع روایت شده است: أخرج الحاکم و البیهقی عن أبى جعفر محمد بن على قال من وجد فی قلبه قسوة فلیکتب یس وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ فی جام من زعفران ثم یشربه. (الدر المنثور، ج5، ص257) (و حدیث18 هم که در ادامه میآید ناظر است به اثر این سروه در باقی ماندن قرآن در سینه)
5) أخرج الدارمی و أبو یعلى و الطبرانی فی الأوسط و ابن مردویه و البیهقی فی شعب الایمان عن أبى هریرة عن النبی صلى الله علیه و [آله و] سلم من قرأ یس فی لیلة ابتغاء وجه الله غفر الله له تلک اللیلة (الدر المنثور، ج5، ص256)
و این روایت بدون عبارت «تلک اللیله» هم روایت شده: أخرج ابن حبان عن جندب بن عبد الله قال قال رسول الله صلى الله علیه و [آله و] سلم من قرأ یس فی لیلة ابتغاء وجه الله غفر له. (الدر المنثور، ج5، ص256)
6) أخرج الدارمی عن الحسن قال من قرأ یس فی لیلة ابتغاء وجه الله غفر له و قال بلغنی انها تعدل القرآن کله. (الدر المنثور، ج5، ص256)
7) أخرج الخطیب عن على قال قال رسول الله صلى الله علیه و [آله و] سلم من سمع سورة یس عدلت له عشرین دینارا فی سبیل الله و من قرأها عدلت له عشرین حجة و من کتبها و شربها أدخلت جوفه ألف یقین و ألف نور و ألف برکة و ألف رحمة و ألف رزق و نزعت منه کل غل و داء. (الدر المنثور، ج5، ص256)
8) أخرج ابن مردویه و البیهقی عن أبى عثمان النهدی قال أبو برزة من قرأ یس مرة فکأنما قرأ القرآن عشر مرات و قال أبو سعید من قرأ یس مرة فکأنما قرأ القرآن مرتین قال أبو برزة تحدث أنت بما سمعت و أحدث أنا بما سمعت. (الدر المنثور، ج5، ص256) و أخرج ابن مردویه عن عقبة بن عامر قال قال رسول الله صلى الله علیه و [آله و] سلم من قرأ یس فکأنما قرأ القرآن عشر مرات. (الدر المنثور، ج5، ص257)
9) أخرج البزار عن ابن عباس قال قال النبی صلى الله علیه و [آله و] سلم لوددت انها فی قلب کل انسان من أمتی یعنى یس. (الدر المنثور، ج5، ص256)
10) أخرج الطبرانی و ابن مردویه بسند ضعیف عن أنس قال قال رسول الله صلى الله علیه و [آله و] سلم من داوم على قراءة یس کل لیلة ثم مات مات شهیدا. (الدر المنثور، ج5، ص257)
11) أخرج الدارمی عن عطاء بن أبى رباح قال بلغنی ان رسول الله صلى الله علیه و [آله و] سلم قال من قرأ یس فی صدر النهار قضیت حوائجه. (الدر المنثور، ج5، ص257)
12) أخرج الدارمی عن ابن عباس قال من قرأ یس حین یصبح أعطى یسر یومه حتى یمسی و من قرأها فی صدر لیله أعطى یسر لیله حتى یصبح. (الدر المنثور، ج5، ص257)
13) أخرج ابن مردویه و الدیلمی عن أبى الدرداء عن النبی صلى الله علیه و [آله و] سلم قال ما من میت یقرأ عنده یس الا هون الله علیه و أخرج أبو الشیخ فی فضائل القرآن و الدیلمی من حدیث أبى ذر مثله. (الدر المنثور، ج5، ص257)
14) أخرج سعید بن منصور من طریق سماک بن حرب عن رجل من أهل المدینة عمن صلى خلف رسول الله صلى الله علیه و [آله و] سلم الغداة فقرأ ب ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجِیدِ و یس وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ. (الدر المنثور، ج5، ص257)
15) أخرج الطبرانی فی الأوسط عن جابر بن سمرة قال کان رسول الله صلى الله علیه و [آله و] سلم یقرأ فی الصبح بیس. (الدر المنثور، ج5، ص257)
16) أخرج ابن النجار فی تاریخه عن أبى بکر الصدیق قال قال رسول الله صلى الله علیه و [آله و] سلم من زار قبر والدیه أو أحدهما فی کل جمعة فقرأ عندهما یس غفر الله له بعدد کل حرف منها. (الدر المنثور، ج5، ص257)
17) أخرج أبو نصر السجزی فی الإبانة و حسنه عن عائشة قالت قال رسول الله صلى الله علیه و [آله و] سلم ان فی القرآن لسورة تدعى العظیمة عند الله یدعى صاحبها الشریف عند الله یشفع صاحبها یوم القیامة فی أکثر من ربیعة و مضر و هی سورة یس. (الدر المنثور، ج5، ص257)
18) أخرج الترمذی و الطبرانی و الحاکم و صححه عن ابن عباس قال قال على بن أبى طالب یا رسول الله ان القرآن ینفلت من صدری فقال رسول الله صلى الله علیه و [آله و] سلم ألا أعلمک کلمات ینفعک الله بهن و ینفع من علمته قال نعم بابى أنت و أمی قال صل لیلة الجمعة أربع رکعات تقرأ فی الرکعة الاولى بفاتحة الکتاب و یس و فی الثانیة بفاتحة الکتاب و حم الدخان و فی الثالثة بفاتحة الکتاب و الم تنزیل السجدة و فی الرابعة بفاتحة الکتاب و تبارک المفصل فإذا فرغت من التشهد فاحمد الله و اثن علیه و صل على النبیین و استغفر للمؤمنین ثم قل اللهم ارحمنی بترک المعاصی أبدا ما أبقیتنی و ارحمنی ما لا أتکلف ما لا یعنینی و ارزقنی حسن النظر فیما یرضیک عنى و أسألک أن تنور بالکتاب بصرى و تطلق به لسانی و تفرج به عن قلبی و تشرح به صدری و تستعمل به بدنی و تقوینی على ذلک و تعیننی علیه فانه لا یعیننی على الخیر غیرک و لا یوفق له الا أنت فافعل ذلک ثلاث جمع أو خمسا أو سبعا تحفظه بإذن الله و ما أخطأ مؤمنا قط فاتى النبی صلى الله علیه و [آله و] سلم بعد سبع جمع فأخبره بحفظه القرآن و الحدیث فقال النبی صلى الله علیه و [آله و] سلم مؤمن و رب الکعبة علم أبا حسن علم أبا حسن. (الدر المنثور، ج5، ص257)
[13] . غرض السورة بیان الأصول الثلاثة للدین فهی تبتدئ بالنبوة و تصف حال الناس فی قبول الدعوة و ردها و أن غایة الدعوة الحقة إحیاء قوم برکوبهم صراط السعادة و تحقیق القول على آخرین و بعبارة أخرى تکمیل الناس فی طریقی السعادة و الشقاء.
ثم تنتقل السورة إلى التوحید فتعد جملة من آیات الوحدانیة ثم تنتقل إلى ذکر المعاد فتذکر بعث الناس للجزاء و امتیاز المجرمین یومئذ من المتقین و تصف ما تئول إلیه حال کل من الفریقین.
ثم ترجع إلى ما بدأت فتلخص القول فی الأصول الثلاثة و تستدل علیها و عند ذلک تختتم السورة.
و من غرر الآیات فیها قوله تعالى: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ فَسُبْحانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» فالسورة عظیمة الشأن تجمع أصول الحقائق و أعراقه